دیگر اجازه ندهید خاطرات دردناک گذشته، امروز و فردای شما را کنترل کند
بسیاری از ما، به خاطر نیازمان به قطعیت و یقین، در گذشته گیر کردهایم. قطعیت، اساساً در مورد بقا است. همه ما باید قطعیت را احساس کنیم تا بتوانیم کمی از رنج دوری کرده و در حالت ایده آل، احساس راحتی نماییم.
درد مداوم به معنای آسیب مداوم است و درنهایت منجر به مرگ ما میشود. اینکه قدم در راه ناشناختهای بگذاریم، کمی ترسناک است. سخت است که خودمان را آسیبپذیر کنیم. اگر درباره چیزی که پیش روی ماست، احساس عدم قطعیت و یقین داشته باشیم. این میتواند به شدت ناراحتکننده باشد؛ بنابراین به گذشته چسبیدهایم؛ زیرا حتی اگر پر از درد و رنج باشد، چیزی است که با آن آشنا هستیم و در مورد آن اطمینان داریم.
دلیل دیگری که به خاطر آن رها کردن گذشته بسیار دشوار است، این است که باید آن را با روشی که احساسات را به اطلاعات مرتبط میکنیم، انجام دهیم. برای مثال، یک خانم متأهل را در نظر بگیرید. اگر شریک زندگی او کاری انجام دهد که موجب رنج عاطفیاش شود، ممکن است که آن زن آن را دوباره و در طول رابطه سر زبان بیندازد و دربارهاش صحبت نماید. و شریک زندگی او احساس کند که برگشتن به روال عاطفی گذشته غیرممکن است؛ زیرا مهم نیست چقدر اوضاع را درست کند، گذشته بازهم به خاطر آورده خواهد شد. اما دلیلی بسیار واقعی وجود دارد که چرا آن زن نمیتواند گذشته اش را دور بیندازد.
به روز ساختمان پلاسکو تهران فروریخت، فکر کنید. با احتمال قریب به یقین میتوانید تصویر شخصی که در لحظه شنیدن خبر ریزش در کنارتان بوده به خاطر آورید. یا به یادآورید که در آن لحظه چهکاری انجام میدادید. اما اگر به یک روز قبل از آن فکر کنید. ذهن شما دیگر کاملاً شفاف آن جزئیات را ترسیم نمیکند. چون اطلاعاتی را که یک احساس و عاطفه به آن وابسته و مرتبط نباشد، به حافظه نمی سپاریم. اما اطلاعاتِ همراه با احساسات، تأثیر ماندگاری در ذهن خواهند گذاشت. یک زن با احساس بسیار لطیف، احساسات را نسبت به هر چیزی که آنها را به شکل زیادی تحت تأثیر قرار میدهد، وصل میکند. مخصوصاً اگر آن اتفاق موجب آزار و رنجش او در گذشته بشود.
حالا این را با یک نیروی مردانه مقایسه کنیم. چرا یک مرد احساسات را به همهچیز مرتبط نمیکند؟ به خاطر مردانگی نیست که مرد اهمیتی نمیدهد. به این دلیل است که انرژی مردانه چیزی در مورد شکستن و رها شدن است. از سوی دیگر، انرژی زنانه در مورد رها کردن نیست؛ بلکه در مورد گردآوری است؛ و وقتی هنوز عواطفی وجود داشته باشد که با خاطرات گذشته گرهخورده است، رها نمودن بسیار دشوار میشود. اما همه اینها برای ما چه ارزشی دارد؟ چگونه بر روابط ما، زندگی و شادی ما تأثیر میگذارد؟ و چگونه باید یاد بگیریم تا از چنگال گذشته رها شده و بتوانیم در یک مسیر سالمتر و شادتری قدم بگذاریم؟
گام اول این است که دلیل خود را برای رها کردن گذشته تعیین کنید. از خودتان بپرسید: «دلیلت برای اینکه باید به چیزی فراتر از گذشتهات فکر کنی، چیست؟ زندگیات چگونه تغییر خواهد کرد؟ چگونه خط سیر روابط شما را تغییر میدهد؟ و در این فصل جدید از زندگی خود، چه احساسی خواهید داشت؟»
این، یکی از مهمترین بخشهای روند رها کردن گذشته است، زیرا به شما کمک خواهد کرد انگیزهی خود را حفظ کنید. مشوق احساسی شما خواهد بود. ناگزیر به عقبنشینی شده و در چالشهایی گیر خواهید کرد. اما اگر دلیلی قوی و یک هدف قاطع داشته باشید، متمرکز مانده و خودتان را وقف این هدف خواهید نمود.
گام بعدی در رها کردن گذشته این است که عادتهای عاطفی خود را شناسایی کنید. چگونه زندگی را میگذرانید؟ گرایش و تمایلات شما در چه چیزهایی است؟ ازلحاظ احساسی کجا زندگی میکنید؟
هنگامیکه به عواطف خاصی عادت میکنیم، متوجه نمیشویم که چگونه بهطور روزانه بر ما تأثیر میگذارند. اما عادات عاطفی ما میتواند تأثیر عمیقی بر طرز نگاه ما، زندگی ما، شیوهای که خودمان را پیش میبریم. نحوه صحبت ما، واژههایی که استفاده میکنیم و نحوه عمل ما، از گذشته تا حال، داشته باشد. پس چرا برای یکبار زندگی کردن، جایی زندگی میکنیم که در آن احساسات منفی را تقویت کرده و عواطف مثبت را از بین میبریم؟
با شناسایی عادتهای عاطفی خود، میتوانید شیوه زندگی خود را تغییر داده و زندگی با تجارب مثبتتر را پیش بگیرید. ازآنجاکه احساسات شما مانند یک عضله و ماهیچه است. میتوانید خود را برای احساس ناامیدی، غمانگیز بودن، پرتنش بودن، سیر در گذشته و یا حتی افسردگی تمرین دهید. یا به جای آن میتوانید خود را به پرشور بودن، شادی و قوی بودن آموزش دهید. هرچه بیشتر خودتان را مقید کنید، آن احساسات بیشتر بروز میکنند.
پیشرفت فوقالعاده و نهایی با محدود کردن هر روزهی ذهنتان اتفاق میافتد. اگر تلاش آگاهانهای نداشته باشید تا در مورد چیزهایی که از گذشته به ذهنتان وارد میشوند تصمیمگیری کنید، علفهای هرز رشد کرده و گسترش میابند. زندگی برای شما پیشامدهایی در چنته دارد.
مهم نیست چقدر باهوشید، چقدر زرنگ هستید، چگونه الهام گرفتهاید. اگر جلوی افکار ورودی نایستید، پس موافقت ضمنی خود را با ناتوانسازی، دلسرد شدن و ناامیدی اعلام میکنید.برای خودتان داستانهای انگیزشی تعریف کنید، دورتان افرادی جمع کنید که شما را به آدم بهتری تبدیل میکنند. خودتان را در وضعیت اوج قرار دهید. اینها کارهای کوچکی است که اگر هرروز انجام دهید، باعث ایجاد حرکت و جنبش و درنهایت یک تغییر گسترده (رها کردن گذشته) میشود.
درنهایت، چیزی پیدا کنید که میخواهید به آن خدمت کنید، چیزی که بیشتر از خودتان است. برای خانوادهتان، برای جامعه، برای بشریت زندگی کنید. انگیزه مهم است؛ بنابراین انگیزههایی پیدا کنید که فراتر از خودتان باشند. مهم نیست چگونه ممکن است شکست بخورید یا اینکه چقدر احساس ناامیدی کنید. شما چیزی برای تقدیم و پیشکش به دیگران دارید؛ و هنگامیکه شما درنهایت آن را تحقق بخشید و شروع به ارائهی آن کنید. زندگی خود را بهطور چشمگیری بهبود خواهید بخشید؛ زیرا شما در حال حاضر بهجای تفکر در مورد گذشته، سطح دیگری از هدف و معنا در زندگیتان دارید. زندگی شما اهمیت دارد؛ و اگر خود را با این حقیقت هماهنگ کنید که فقط برای «گرفتن» اینجا نیستید، بلکه برای بخشش در این دنیا زندگی میکنید.
سپس دیگران صحت و اعتبار شما را احساس خواهند کرد و با رویی گشاده به شما بازخواهند گشت. بازگشتن افراد، به شما یادآوری میکند که برای چه چیزی ساختهشدهاید. تمرکز بر نیازهای دیگران، روشی برای انگیزش شما به انجام کاری است که فراتر از افکارتان است. مزایا و منافع را فوراً احساس میکنید. سازندهتر میشوید. راهکارهای خلاقانهای برای حل مشکلات پیدا میکنید. وقتی خسته شدید، قدرتمند میشوید. و قادر خواهید بود که از گذشته دردناک خود بگذرید و به عاشقانهتر و مهربانتر به سمت آینده حرکت کنید.